* بخشی از متنِ پشت جلد کتابِ «شناخت هویت زن ایرانی» (جلد دوم) نوشتهی شهلا لاهیجی:
«پژوهش در راستای درک و دریافت موقعیت و چگونگی زندگی زنان در گذشتهی ملتها، بازگویندهی حقایقی از روابط درونی جامعه است که به وقت خود تاریخساز بوده و به اعتلا یا اضمحلال ملت و دولتی انجامیده است، اما در نوشتههای هیچیک از تاریخنویسان سنتی اثری از آن نیست. به همین اعتبار، پژوهش دربارهی وضعیت زنان در تاریخ گذشتهی ایران نیز میتواند راهگشای درکی صحیحتر از روند تکامل اجتماعی و چگونگی مراودات درونمردمی و به عبارت دیگر، تاریخ راستین مردم ایران باشد.»
* شعری که در ادامه میخوانید، سعید سلطانی طارمی دربارهی ایران، سرزمینِ ما سروده است.
روزی دو بار
با بوی زلفهای تو خود را
بر دار کردهام
روزی هزار سال
در راه خندههای بلند تو
با چشمهای هرزهی بدخواه
پیکار کردهام.
وقتی که من برای تو میمُردم
کوروش چه بود؟
یک نقطه در خیال درختی پیر.
در درههای غربی زاگرس.
من بودم
که کشتی تو را
از پیچ و تاب وحشی جیحون
رد کردم
و دامن کشیدهی چیندارت را
در دشتهای شرقی آن
گستردم
من بودم
که خشت را برای تو پختم
و رمز و راز رنگ و لعاب سفال را
از قلب خاکهای سِیَلک
دزدیدم.
و در سپیدهای متفکر
دیوار و طاق و پنجره را
و خط و نقشه را
از دستهای گرم خدا چیدم
من بودم
که تیر ساختم
و با کمان خویش
دیو سیاه جنگ و بدی را
کشتم
و نام باشکوه تو را
بر ترک اسب خویش نشاندم
و اسب را به عرشهی قایق راندم
و از فرات و دجله گذشتم
من بودم
که روی صخرههای تو گل کردم
و شوق بیقرار دهانت را
در پردهی زلال صدای صلح
با چنگ خود زدم
و با بزرگترین میخ یا قلم
سیمرغ را به شکل کبوتر
بر برج هگمتانه کشیدم
و جنگ را از آنجا بردم
و آبهای روشن زاگرس را
و شوش را برای تو آوردم
آری
من بودم
هر روز و ماه و سال
در صدهزار نقطهی مرزی
در راه خندههای تو جنگیدم.
در راه خندههای تو مُردم
وقتی که من برای تو میمُردم
شاهان کجای میدان بودند؟
ای دختر زمین و زمان
دوشیزهی بهشت به پیراهن.
عشق همیشه بارور من
ایران!
98/2/23 کرج